loading...
tamasha
mahmood بازدید : 33 دوشنبه 20 آذر 1391 نظرات (1)
روزی که آلبرت انیشتن از آن میترسید احتمالاً بالاخره رسید:
 
دور هم در کافی شاپ در حال خوردن قهوه
 
یک روز زیبا در ساحل
 
هواداری تیم محبوب
 
یک شام دلچسب در یک رستوران با همراهی دوستان
 
یک قرار دو نفره برای آشنایی بیشتر با روحیات یکدیگر
 
لذت بردن از یک همراهی دوستانه
 
دیدار یک موزه با دیدنیهای بسیار جالب
 
ماشین گردی و لذت بردن از مناظر اطراف
 
درس خواندن دستجمعی
 
دو دوست قدیمی در پارک در کنار هم
 
یک قرار عاشقانه و لذت بخش
 

من از روزی میترسم که تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد. چنین روزی ، جهان نسلی از احمقها خواهد داشت

mahmood بازدید : 34 دوشنبه 01 آبان 1391 نظرات (3)

«کنیه ژو»ی عکاس فرصت این را داشته که به قلب یکی از محافظت شده‌ ترین «دیتا سنتر» های دنیا برود، جایی که می‌توان گفت اینترنت در آنجا زندگی می‌کند.

تصاویری که در زیر می‌بینید مربوط به «دیتا سنتر» شرکت گوگل است، در بین این لوله‌ها و سیم‌های رنگارنگ و نور چراق‌ها روزانه میلیون ایمیل، جستجوی اینترنت دانلود اطلاعات و ... انجام می‌شود.

البته شاید در این تصاویر از دیدن لوله های رنگارنگ تعجب کنید،‌ اما خنک نگه داشتن ده‌ها هزار سروری که در این ساختمان‌های عظیم وجود دارد به چنین تاسیستی نیاز دارد.

این سرورهای عظیم که بدون وقفه در تمام شبانه روز مشغول پردازش اطلاعات هستند از محافظت شده ترین مکان‌های گوگل به حساب می‌آیند و حتی بسیاری از کارمندان گوگل هم اجازه ورود به آنجا را ندارد، از این جهت شاید بتوان گفت که «ژو» از خوش شانس‌ترین عکاسانی بوده که به این مکان راه یافته است.

 

mahmood بازدید : 55 چهارشنبه 19 مهر 1391 نظرات (0)

 

هفت کاری که نباید بعد از غذا خوردن انجام داد!

کشیدن سیگار، خوردن میوه و چای، پیادروی، حمام، شل کردن کمربند و خواب بعد از غذا ممنوع!

هفت کاری که نباید بعد از غذا خوردن انجام داد!

بعد از غذا سیگار نکشید!

تخقیقات نشان میدهد، ضرری که کشیدن یک نخ سیگار بعد از غذا به بدن وارد میکند معادل کشیدن 10 نخ سیگار است. این امر نیز ریسک ابتلا به سرطان را افزایش میدهد.

 

بعد از غذا میوه نخورید!

خوردن میوه بعد از صرف غذا باعث جمع شدن هوا در معده میشود. متخصصان میگویند: "یک ساعت قبل و یک تا دو ساعت بعد از غذا بهترین زمان خوردن میوه است. "

 

بعد از غذا چای ننوشید!

به گفته پزشکان نوشیدن چای بعد از غذا برای سلامتی مضر است. نوشیدن چای سرعت هضم مواد پروتئینی را کاهش داده و مانع از جذب کامل ویتامین ها میگردد. به عنوان مثال چایی که بلافاصله بعد از غذا مصرف میشود جذب آهن در بدن را محدود میکند. از اینرو به ویژه کسانی که دچار کم خونی هستند باید به این نکته بیشتر توجه داشته باشند. به گفته پژشکان بهترین زمان برای نوشیدن چای نیز حداقل یک ساعت بعد از غذا میباشد.

بعد از غذا کمربندتان را شل نکنید!

شل کردن کمربند بعد از غذا باعث گره خوردن روده میشود. توصیه میشود به اندازه ای غذا بخورید که نیازی به شل کردن کمربندتان نداشته باشید.

 

بعد از غذا پیادروی نکنید!

پیادروی بعد از غذا باعث سوء هاضمه شده و برای سلامتی مضر است. شما میتوانید یک ساعت بعد از صرف غذا پیادروی کنید که این برای سلامتی شما مفیدتر خواهد بود.

 

 

بلافاصه بعد از غذا حمام نکنید!

حمام کردن بعد از غذا باعث افزایش گردش خون در دستها و پاها میشود. در عین حال باعث میشود تا خون به اعضای داخلی مانند معده کمتر برسد! این نیز فعالیت سیستم گوارشی را دچار مشکل میکند.  

 

بلافاصه بعد از غذا نخوابید!

خواب بعد از غذا باعث کند شدن فعالیتهای سیستم گوارشی شده و نهایتا میتواند منجر به التهاب روده و ناراحتی معده شود. علاوه بر این خواب بعد از غذا باعث چاقی میشود!!!

 

 

mahmood بازدید : 25 یکشنبه 02 مهر 1391 نظرات (1)
من بودم

تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی

و

می فهمیدی وقت دلتنگی

یک آه چقدر وزن دارد...
Photo: من بودم

تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی

و

می فهمیدی وقت دلتنگی

یک آه چقدر وزن دارد...
mahmood بازدید : 31 یکشنبه 02 مهر 1391 نظرات (0)
گاهي لازم است به صدايم فرصت دهم تا از قفس حنجره ام خلاص شود و به کوچه هاي ذهن آدمها سفر کند تا دريابند زير سقف اين آسمان بلند کوچه هاي ديگري هم هست.
بعضي وقتها که من و صدايم قهريم، بعضي ها فکر مي کنند کوچه اي ذهن اين آدم چقدر خلوت و بي سرو
صداست.!! و شايد هم در خانه هاي آن کسي زنده نيست.!
آنوقت شروع مي کنند به جولان دادن و سرو صدا کردن. عده اي ديگر هم که هميشه خود را حق به جانب مي دانند قصد اسباب کشي بدون اجازه دارند.
و تازه تو مي فهمي که قهر کردن با صدايت زياد هم خوب نيست. آنهم در دنياي بزرگي که آدمهاي کوچک بسياري مي پندارند:
سکوت نشانه رضايت است.!!!!!!!!!!!
از هر چه که هست و نبايد باشد و از آنچه که نيست و بايد باشد.
Photo: گاهي لازم است به صدايم فرصت دهم تا از قفس حنجره ام خلاص شود و به کوچه هاي ذهن آدمها سفر کند تا دريابند زير سقف اين آسمان بلند کوچه هاي ديگري هم هست.
بعضي وقتها که من و صدايم قهريم، بعضي ها فکر مي کنند کوچه اي ذهن اين آدم چقدر خلوت و بي سرو صداست.!! و شايد هم در خانه هاي آن کسي زنده نيست.!
آنوقت شروع مي کنند به جولان دادن و سرو صدا کردن. عده اي ديگر هم که هميشه خود را حق به جانب مي دانند قصد اسباب کشي بدون اجازه دارند.
و تازه تو مي فهمي که قهر کردن با صدايت زياد هم خوب نيست. آنهم در دنياي بزرگي که آدمهاي کوچک بسياري مي پندارند:
سکوت نشانه رضايت است.!!!!!!!!!!!
از هر چه که هست و نبايد باشد و از آنچه که نيست و بايد باشد.

mahmood بازدید : 34 یکشنبه 02 مهر 1391 نظرات (0)
#عقده های روانی#

~دنیای اسرارآمیز عقده های روانی~

هنگام سفر به دالا ن هزار توی «ماهیت آدمی» هیجان انگیزترین زمان، لحظه های مواجهه با عقده های درونی انسان است. لحظه هایی که بارقه های امید و نومیدی نسبت به مقام آدمی توامان درخشش می کنند. در
این لحظه هاست که گیج و منگ به قضاوت کوچکی یا برعکس عظمت و پیچیدگی مفهوم شگرف «انسان» می نشینیم. سرزمین عقده های درونی که ترجمان تنهایی ها و دغدغه ها و التهاب ها و نگرانی ها و مخفی کاری های همه ماست، قلمرو نابی است برای شناخت ماهیت پیچیده انسان.

● تعریف عقده روانی
عقده ها (complex) موضوعات عجیبی که در اعماق وجود انسان قرار گرفته باشند تلقی نمی شوند بلکه مجموعه های رفتاری پیوسته حاضری هستند; همانند استعداد موسیقی یا بهتر بگوئیم زبان خارجی آشنایی که در ما وجود دارند و ما جز در یک موقعیت خاص از آنها استفاده نمی کنیم. به بیان ساده تر عقده ها بخش های رفتاری ای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه می دهند و در «من» آدمی ادغام نشده اند و به صورت گستره پررنگی از «علا یق» خود را نشان می دهند. ذوق عامه این واژه را در معنایی نسبتا خاص به کار می برد و آن به معنی «وجود مانع در جریان طبیعی یا عادی یک فعالیت» یا «ناراحتی روحی یا امتناع از رفتار سازگار عادی» است. ولی این برداشت عمومی از واژه عقده نسبتا اشتباه است چرا که در نوشته های اکثر نظریه پردازان بزرگ، عقده لزوما رفتار نابهنجار نیست. برای مثال بودن (Boubouin) روانکاو سوئیسی می نویسد: «این عقده ها نیستند که نابهنجار و مرضی هستند بلکه برخی از دگرگونی ها یا تورم آنهاست که بیمارگونه تلقی می شود». وی به متمایز کردن عقده های عادی می پردازد و درباره آنها می گوید «اینها ارکان روح» هستند.
از نظر وی عقده های عادی همان تمایلا ت و گره های علا یقی هستند که در وجود کلیه انسان های روی زمین وجود دارند و تقریبا ۳ دسته هستند:
الف) علا قه به شی» (که با رفتارهای مربوط به آن شی» خاص مشخص می شوند مثل وصول، تماشا کردن، شناختن، تملک، احتراز کردن، خراب کردن و مانند آن).
ب) علا قه به «من» و اعتبار آن (از راه مقایسه خود با دیگری، اثبات وجود خود، حق خواهی، شناساندن خود و شناختن خویش و...).
ج) علا یق شخصی ویژه (نظیر یک سری رفتارهای خاص و کنش - واکنش ها).
عقده های عادی یا طبیعی ممکن است به صورت حالا ت مرضی در آیند برای مثال «کنجکاوی» یک انگیزه طبیعی است و طی آن لذت دیدن و دانستن دنبال می شود. در میان کنجکاوی ها، کنجکاوی درباره جنس مخالف امری طبیعی است. ولی ممکن است با فردی مواجه شویم که در این راه با ممانعت ها و تنبیه هایی روبه رو شده است که هم آتش کنجکاوی او را تیزتر کرده اند و هم در وی احساس گناه پدیده آورده اند. لذا در او «عقده ای» پیدا می شود که مربوط به علا قه ای شدید و احاطه گر برای شناخت و برملا ساختن اسرار و رموز به طور کلی و مطالب مربوط به جنسیت به طور اخص است. لذا چنین فردی تمایل به رفتارهای اغواگرایانه و نمایشی پیدا می کند وانگهی به نحو مقاومت ناپذیری مجذوب اسرار و رموز است و «محرم» انجمن های مخفی شدن را در سر می پروراند... بنابراین عقده ای در وی شکل می گیرد که بودون آن را عقده خودنمایی لقب داده است. بنابراین عقده یک گرایش عادی است ولی در اثر احاطه مفرطی که بر مجموعه روان و رفتار پیدا می کند، به صورت مرضی در می آید و انعطاف «من» انسان را از بین می برد و آزادی آدمی را محدود می کند. این جاست که یونگ معتقد می شود «هنگامی که عقده ای بر ما حکومت می کند ما دیگر خودمان نیستیم... یک عقده فعال گاهی ما را در یک حالت عدم آزادی غوطه ور می سازد...».

● شیوه های عملکرد عقده ها

چهار عملکرد اصلی وجود دارد که مستقیما در تغییر شکل عقده ها دخیل هستند:

۱) اعتلا
در اثر این عملکرد، عقده به قلمرویی انتقال می یابد که از لحاظ اجتماعی یا معنوی مقبول باشد و برای «من» انسان به صورت یک فعالیت حاوی رغبت یا علا قه و حتی ارزش (اجتماعی، اخلا قی، معنوی یا زیباشناسی) درمی آید. برای مثال اگر عقده ویرانگری بر نیاز به ویران ساختن، شکستن و خرد کردن اشیا مسلط شود به صورت تخصص در مواد منفجره، معادن، ساخت یا آزمایش ماشین های خراب کننده و کاربرد ابزارهای ویژه انهدام و خرد کردن اعتلا می یابد. اما اگر همان عقده بر نیاز به آزارگری مبنی بر کشتن، شکم دراندن، سوراخ کردن، تکه تکه کردن، خونریزی و غیره سلطه یابد، اعتلا های اجتماعی متعددی امکان بروز می یابند که از مامور اعدام تا قصابی و حتی تخصص در جراحی یا پزشک قانونی را دربرمی گیرد. عقده خودنمایی مثال دیگری است. عقده خودنمایی (نشان دادن خود، به نمایش گذاشتن خود و بدن، جلب توجه دیگران، ایفای یک نقش در برابر دیگران، خود را مورد تحسین قراردادن و...) از لحاظ اجتماعی کلیه فعالیت های مربوط به صحنه، صفحه تلویزیون، بساط و تریبون و موارد مشابه را در بر می گیرد; از نقش یک فروشنده دوره گرد گرفته تا استاد دانشگاه در حین تدریس و سخنرانی پرشور یا حتی کمدین حرفه ای. همچنین عقده حقارت با کاربرد تواضع و کناره گیری ارادی و افراطی اعتلا می یابد.

۲) تلافی
از کوششی برای انکار عقده از طریق ایجاد یک رشته رفتارها در مورد همان موقعیت هاست; رفتارهایی که دقیقا عکس رفتارهای عقده ای است. مثلا راه رفتن با گام های صدادار و نظامی ضمن زدن سوت و خوشحالی به هنگام شب در حالی که فرد ترس بسیار از تاریکی دارد! این امر خود یک رفتار لحظه ای برای تلا فی است. به خود باد انداختن، خود را معتبر نشان دادن و حالت نخوت به خود گرفتن به منظور ترساندن دیگران: درحالی که فرد مایل است هر چه زودتر خود را نجات دهد! این نوع رفتار همانا رفتاری موقعیتی است که به منظور پنهان داشتن احساس حقارت یا احساس گناه اتخاذ می شود. مثال اگر یک مجرم قدیمی و کهنه کار است که به صورت یک تصحیح کننده بی گذشت کلیه خطاها یا یک پیرو آرمان ها و ارزش های اخلاقی به صورت جزمی در می آید.

۳) جبران
این عملکرد که بسیار شبیه تلافی است عبارت است از باطل ساختن اثرات مغشوش کننده یک عقده ضمن ایجاد یک رفتار معکوس موفق و رضایت بخش برای فرد. مثلا کودک ۱۰ ساله ای که از یک عقده حقارت در رنج است و علت آن ضعیف بودن، بیمار بودن یا از لحاظ جسمانی در بین گروه همسن و سال ها توان کمتر داشتن است، تلاش خواهد کرد و از راه جبران به یک برتری ذهنی یا هنری فایق آید و در یکی از این دو زمینه به درخشندگی و کمال آرمانی برسد.

۴) توجیه دفاعی
توجیه دفاعی یا توجیه عقلانی عبارت است از خنثی کردن کامل عقده یا بهتر بگوییم انکار فعالانه آن. یکی از نمونه های مناسب این عملکرد توجیه دفاعی عقده احساس گناه در فرد کمال طلب افراطی است: این فرد برعکس اکثر مردم که به سادگی از خود و از کار خود حتی اگر دلخواه نباشد، راضی می شوند، شخص دقیقی است که به صورت افراطی در پی کمال است. در توجیه عقلانی فرد دیگر از عقده خود رنج نمی برد زیرا آن را انکار کرده

● ویژگی های رفتار عقده ای
واکنش یا رفتار عقده ای دارای خصایص زیر است:
۱) رفتار عقده ای افراطی، حد ناشناس و اغراقآمیز است; بدین معنی که با کوچکترین نشانه ای به راه می افتد. مثلا مرد یا زنی که به یک عقده طردشدگی مبتلا شده است و فرمول تکراری «من طرد شده ام» یا «هیچ کس مرا دوست ندارد» ورد زبان اوست، دارای واکنشی شدید است; یعنی دارای واکنش شدید عاطفی و فاصله گیری خشن از دیگری، فقط به این بهانه که شیوه استقبال شما از وی به هر دلیلی همراه با محبت، خوشحالی و ظواهر مثبت مورد انتظار آن مرد یا زن نبوده است.

۲) خود مختاری عقده ویژگی دیگر واکنش عقده ای است به این معنا که می تواند علیرغم خواست ارادی «من» فرد به حرکت درآید و رفتار او را تعیین کند. یونگ در این زمینه می نویسد: «عقده ها دارای گونه ای خودمختاری بارز هستند و شباهت به موجودات مستقلی دارند که در درون روح ما گونه ای زندگی انگلی را طی می کنند.»

۳) خود شخص نسبت به عقده داشتن خودآگاهی ندارد یعنی نمی داند کدام عقده را دارد مگر در یک صورت و آن هنگامی است که در برخی از موقعیت ها یا شیوه کلی زندگی خود، احساس ممانعت، مزاحمت یا رکود کند.

۴) باید میان عقده و یک عادت تمایز قایل شد. عادات نیز همانند عقده ها به نحوی استقلال پیدا کرده اند و از من ارادی خارج هستند; چنان که جویدن ناخن، وسواس، کندن مو، سیگار کشیدن و... به خودی خود عقده شمرده نمی شوند. عقده فقط در پاسخ به یک موقعیت واقعی پدیدار می شود و یک واکنش «عاطفی و اخلاقی» نسبت به یک موقعیت خاص است. «ناتوانی در تحمل کمترین سرزنش یا کمترین شوخی» نشانه ای از یک عقده است حال آنکه تیک هایی مانند «پلک زدن» از نشانه های داشتن عقده نیستند.

● سرزمین اسرارآمیز عقده ها
هنری مورای فهرستی از عقده ها را معرفی کرده است که به شرح زیر هستند. وی معتقد است این عقده ها نابهنجار نیستند مگر زمانی که به صورت افراطی آشکار شوند و اجازه ندهند که شخصیت به صورت انعطاف پذیر رشد کند:
۱) عقده مهرطلبی دهانی (complx aggression oral):
این عقده ترکیبی از فعالیت های دهانی، تمایلات پذیرا و نیاز به حمایت و حفظ شدن را نشان می دهد. نمودهای رفتاری این عقده شامل مکیدن، بوسیدن، خوردن، نوشیدن، تشنه محبت بودن، همدردی، حفاظت و عشق است.
۲) عقده پرخاشگری دهانی (complx aggression oral):
رفتارهای دهانی و رفتارهای پرخاشگرانه را به صورت توام شامل می شود از جمله گاز گرفتن، تف انداختن، فریاد کشیدن و پرخاشگری زبانی مثل ریشخند و طعنه.
۳) عقده طرد دهانی (Complex rejection oral):
رفتارهایی مثل استفراغ کردن، ایرادی بودن افراطی در مورد غذا، کم خوردن، ترسیدن از آلودگی دهان (مثلا ترس از بوسیدن)، میل به انزوا و اجتناب کردن از وابستگی به دیگران را شامل می شود.
۴) عقده طرد مقعدی (Complex rejection anal): پرخاشگری غالبا بخشی از این عقده است ودر رفتارهای خصمانه و آزارگرانه، بی رحمی، ویرانگری، قشقرق، انداختن و پرت کردن اشیا، شلیک کردن تفنگ و منفجر کردن مواد منفجره نشان داده می شود.
۵) عقده نگهداری مقعدی (Complex retention anal):
در انباشتن، پس انداز کردن و جمع کردن اشیا به صورت وسواسی یا افراطی، پاکیزگی، آراستگی، نظافت، لجبازی و خساست خود را نشان می دهد.
والدین بیش از حد پرتوقع و کنترل کننده که آموزش توالت رفتن را خیلی زود یا خیلی شدید تحمیل می کنند احتمالا موجب شکل گیری این عقده در کودک می شوند.
۶) عقده انزوای ساده:
این عقده به صورت میل به بودن در مکان های کوچک، گرم و تاریک که امن و پرت باشد تجربه می شود. برای مثال فرد ممکن است آرزو کند که به جای اینکه صبح از رختخواب بلند شود، زیر پتو بماند.
افراد دارای این عقده به وابسته بودن به دیگران، منفعل بودن، گرایش داشتن به رفتارهای امن و آشنایی که در گذشته کارساز بوده اند، متمایل هستند.
۷) عقده میزراهی (Complex urethral):
عقده میزراهی که منحصر به نظریه مورای می باشد، به جاه طلبی مفرط، حس تعریف شده عزت نفس، خودنمایی، شب ادراری و خودشیفتگی مربوط می شود. این عقده با اقتباس از مظهر افسانه ای یونان که به قدری به خورشید نزدیک شد که موم نگهدارنده بال های او ذوب شد، گاهی اوقات عقده ایکاروس نامیده می شود. اشخاص دارای این عقده هدف های بلندپروازانه دارند و رویاهای آنها با شکست بر هم می خورد!
به غیر از هنری مورای روانکاوان دیگری نیز به برخی از عقده ها اشاره کرده اند. برای مثال «بودون» به توصیف عقده های زیر پرداخته است:
۱) عقده ادیپ:
عقده ادیپ پیش از هر چیز گرهی در احساسات شدید است، احساساتی که زندگی عاطفی کودک بین ۳ تا ۵ سالگی را تشکیل می دهد و به طور کلی در بردارنده امیال عاشقانه کودک نسبت به ولی جنس مخالف خود از یکسو و رقابت حسودانه همراه با آرزوی مرگ نسبت به ولی هم جنس از سوی دیگر می باشد. نام عقده ادیپ از داستان ادیپ شاه اثر سوفوکل گرفته شده است. این عقده در دختران عقده الکترا نامیده می شود.
از لابه لای تعبیر و تفسیر خلق و خو های تکراری زندگی روزمره، عشق ها و «تعهدات» می توان به شکل بروز یافته این عقده پی برد. مثلا یک فرد پرخاشجوی انقلابی موجودی است که نتوانسته است بر عقده ادیپ خود فایق آید و پرخاشگری خود (که در اصل در مسیر مخالفت با پدرش است) را به پرخاشگری علیه قدرت حاکم بدل ساخته است و این مطلب به منظور به اثبات رساندن خود به عنوان یک قدرت است...
۲) عقده قابیل:
این عقده که صورت بیمارگونه طرد و پرخاش نسبت به موضوعی مزاحم و نامطلوب است، همان عقده حسادت برادری است، عقده ای که به صورت رفتارهای طرد، منع، بی اعتبار ساختن و پرخاش نسبت به هر رقیب واقعی یا فرضی درآمده است.
۳) عقده تخریب:
این عقده تمایل به خراب کردن، ضایع ساختن، کثیف کردن، به هدر دادن و از دیدگاه فرهنگی، خراب کردن و عیب جویی کردن و بی اعتبار ساختن دیگران و عقاید است. این عقده می تواند در حد سادیسم (یعنی لذت بردن از رنج دادن دیگران، صدمه زدن و تنبیه کردن) یا خودآزاری (یعنی لذت بردن از آزارخود در پی چیزی که موجب رنج فرد می شود و خوش آمد از درد کشیدن) پیش رود.
۴) عقده خودنمایی:
شامل میل مفرط به دیدن و دیده شدن، شناختن و دانستن، تحسین و توجه دیگران را تحریک کردن، در جریان اسرار و رموز قرار گرفتن و... می شود.
۵) عقده تولد:
این عقده تغذیه کننده تردیدهایی درباره اصل یک مطلب یا چیز یا هویت است و مبدا تردیدهای شخصیتی است که حتی ممکن است چهره ای روشنفکرانه و تعمیم گرایانه به خود بگیرد و به صورت پرسش هایی درباره منشا پیدایش انسان یا تصورات مربوط به تولد دوباره (مثل تناسخ) در آید.
۶) عقده دیان (Diane):
یا عقده دختری که می خواست پسر باشد: عقده ای که منشا حق طلبی های زنان، طرد زن بودن، مادر بودن، رفتارهای ظریف زنانه و وظایف زنانه است.
● سایر عقده ها
همچنین بسیاری از نظریه پردازان دیگر به توصیف و نامگذاری عقده ها پرداخته اند که در اینجا فقط نمونه هایی از آنها ارائه می شود:
۱) عقده ژوناس (Jonas):
این عقده به معنی گرایش به در امان نگه داشتن خویش است و برگشت خیالی به داخل شکم مادر و پناه بردن به یک حامی به محض آنکه مشکلات اعلام خطر می کنند.
۲) عقده لوهنگرین:
مبنی بر سعی در تامین سعادت دیگران و خانواده خود، ضمن چشم پوشی از لذات زندگی برای خویشتن و سپس با رسیدن به این هدف ناپدید شدن، است. (لوهنگرین قهرمان افسانه ای آلمان بود که دعوت به نجات شاهزاده خانم برابانت می شود. او شاهزاده را از دست دشمنانش نجات می دهد و با او ازدواج می کند. اما از دختر می خواهد که هرگز راز مربوط به اصل او را نپرسد، چون به قول خود وفا نمی کند، لوهنگرین با همان زورق سبدی که به وسیله قویی کشیده می شد، دختر را ترک می گوید).
۳) عقده پرومته (Promethee):
یا عقده ادیپ در عرصه حیات معنوی عبارت است از تمایل به داشتن قدرتی همانند استادان خویش، پی بردن به رمز قدرت آنان و مجذوب خود ساختن آنان، ضمن قبول خطر برانگیختن خشم و انتقام آنها. (پرومته نخستین موجد تمدن جهان به شمار می رود و چون به جای گوشت گاو، استخوان های آن را به زئوس هدیه کرد و آتش را از آسمان ربود و به انسان هدیه کرد، مورد خشم او قرار گرفت).
۴) عقده امپدوکل (Empebocle):
مبنی بر آنکه آتش بزرگترین پاک کننده است و بنابراین این فرض «به آتش انداختن خود» و خودسوزی باعث تغییر مدار دنیایی می شود که می خواهیم «کانون» روشنگر آن باشیم.
۵) عقده ژوکاست (Jocaste):
در بین زنان عبارت است از نیاز به حفظ پسر خود در نزد خویش و خاموش ساختن تمایل به استقلال و تمایل به اثبات مرد بودن پسر خود از طریق محبت افراطی. نتیجه این وضع مردان بزرگسال وابسته ای است که به همسر خویش به چشم مادر خود نگاه می کنند.
۶) عقده کرونو (Kronos):
عقده پدری است که به فرزندانش ستم می کند، با شخصیت خود آنها را خرد می کند یا از استقلال طلبی آنها جلوگیری می کند. این عقده از آن «پدران آزارگر» است.
Photo: #عقده های روانی#

~دنیای اسرارآمیز عقده های روانی~

هنگام سفر به دالا ن هزار توی «ماهیت آدمی» هیجان انگیزترین زمان، لحظه های مواجهه با عقده های درونی انسان است. لحظه هایی که بارقه های امید و نومیدی نسبت به مقام آدمی توامان درخشش می کنند. در این لحظه هاست که گیج و منگ به قضاوت کوچکی یا برعکس عظمت و پیچیدگی مفهوم شگرف «انسان» می نشینیم. سرزمین عقده های درونی که ترجمان تنهایی ها و دغدغه ها و التهاب ها و نگرانی ها و مخفی کاری های همه ماست، قلمرو نابی است برای شناخت ماهیت پیچیده انسان.

● تعریف عقده روانی
عقده ها (complex) موضوعات عجیبی که در اعماق وجود انسان قرار گرفته باشند تلقی نمی شوند بلکه مجموعه های رفتاری پیوسته حاضری هستند; همانند استعداد موسیقی یا بهتر بگوئیم زبان خارجی آشنایی که در ما وجود دارند و ما جز در یک موقعیت خاص از آنها استفاده نمی کنیم. به بیان ساده تر عقده ها بخش های رفتاری ای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه می دهند و در «من» آدمی ادغام نشده اند و به صورت گستره پررنگی از «علا یق» خود را نشان می دهند. ذوق عامه این واژه را در معنایی نسبتا خاص به کار می برد و آن به معنی «وجود مانع در جریان طبیعی یا عادی یک فعالیت» یا «ناراحتی روحی یا امتناع از رفتار سازگار عادی» است. ولی این برداشت عمومی از واژه عقده نسبتا اشتباه است چرا که در نوشته های اکثر نظریه پردازان بزرگ، عقده لزوما رفتار نابهنجار نیست. برای مثال بودن (Boubouin) روانکاو سوئیسی می نویسد: «این عقده ها نیستند که نابهنجار و مرضی هستند بلکه برخی از دگرگونی ها یا تورم آنهاست که بیمارگونه تلقی می شود». وی به متمایز کردن عقده های عادی می پردازد و درباره آنها می گوید «اینها ارکان روح» هستند.
از نظر وی عقده های عادی همان تمایلا ت و گره های علا یقی هستند که در وجود کلیه انسان های روی زمین وجود دارند و تقریبا ۳ دسته هستند:
الف) علا قه به شی» (که با رفتارهای مربوط به آن شی» خاص مشخص می شوند مثل وصول، تماشا کردن، شناختن، تملک، احتراز کردن، خراب کردن و مانند آن).
ب) علا قه به «من» و اعتبار آن (از راه مقایسه خود با دیگری، اثبات وجود خود، حق خواهی، شناساندن خود و شناختن خویش و...).
ج) علا یق شخصی ویژه (نظیر یک سری رفتارهای خاص و کنش - واکنش ها).
عقده های عادی یا طبیعی ممکن است به صورت حالا ت مرضی در آیند برای مثال «کنجکاوی» یک انگیزه طبیعی است و طی آن لذت دیدن و دانستن دنبال می شود. در میان کنجکاوی ها، کنجکاوی درباره جنس مخالف امری طبیعی است. ولی ممکن است با فردی مواجه شویم که در این راه با ممانعت ها و تنبیه هایی روبه رو شده است که هم آتش کنجکاوی او را تیزتر کرده اند و هم در وی احساس گناه پدیده آورده اند. لذا در او «عقده ای» پیدا می شود که مربوط به علا قه ای شدید و احاطه گر برای شناخت و برملا ساختن اسرار و رموز به طور کلی و مطالب مربوط به جنسیت به طور اخص است. لذا چنین فردی تمایل به رفتارهای اغواگرایانه و نمایشی پیدا می کند وانگهی به نحو مقاومت ناپذیری مجذوب اسرار و رموز است و «محرم» انجمن های مخفی شدن را در سر می پروراند... بنابراین عقده ای در وی شکل می گیرد که بودون آن را عقده خودنمایی لقب داده است. بنابراین عقده یک گرایش عادی است ولی در اثر احاطه مفرطی که بر مجموعه روان و رفتار پیدا می کند، به صورت مرضی در می آید و انعطاف «من» انسان را از بین می برد و آزادی آدمی را محدود می کند. این جاست که یونگ معتقد می شود «هنگامی که عقده ای بر ما حکومت می کند ما دیگر خودمان نیستیم... یک عقده فعال گاهی ما را در یک حالت عدم آزادی غوطه ور می سازد...».

● شیوه های عملکرد عقده ها

چهار عملکرد اصلی وجود دارد که مستقیما در تغییر شکل عقده ها دخیل هستند:

۱) اعتلا
در اثر این عملکرد، عقده به قلمرویی انتقال می یابد که از لحاظ اجتماعی یا معنوی مقبول باشد و برای «من» انسان به صورت یک فعالیت حاوی رغبت یا علا قه و حتی ارزش (اجتماعی، اخلا قی، معنوی یا زیباشناسی) درمی آید. برای مثال اگر عقده ویرانگری بر نیاز به ویران ساختن، شکستن و خرد کردن اشیا مسلط شود به صورت تخصص در مواد منفجره، معادن، ساخت یا آزمایش ماشین های خراب کننده و کاربرد ابزارهای ویژه انهدام و خرد کردن اعتلا می یابد. اما اگر همان عقده بر نیاز به آزارگری مبنی بر کشتن، شکم دراندن، سوراخ کردن، تکه تکه کردن، خونریزی و غیره سلطه یابد، اعتلا های اجتماعی متعددی امکان بروز می یابند که از مامور اعدام تا قصابی و حتی تخصص در جراحی یا پزشک قانونی را دربرمی گیرد. عقده خودنمایی مثال دیگری است. عقده خودنمایی (نشان دادن خود، به نمایش گذاشتن خود و بدن، جلب توجه دیگران، ایفای یک نقش در برابر دیگران، خود را مورد تحسین قراردادن و...) از لحاظ اجتماعی کلیه فعالیت های مربوط به صحنه، صفحه تلویزیون، بساط و تریبون و موارد مشابه را در بر می گیرد; از نقش یک فروشنده دوره گرد گرفته تا استاد دانشگاه در حین تدریس و سخنرانی پرشور یا حتی کمدین حرفه ای. همچنین عقده حقارت با کاربرد تواضع و کناره گیری ارادی و افراطی اعتلا می یابد.

۲) تلافی
از کوششی برای انکار عقده از طریق ایجاد یک رشته رفتارها در مورد همان موقعیت هاست; رفتارهایی که دقیقا عکس رفتارهای عقده ای است. مثلا راه رفتن با گام های صدادار و نظامی ضمن زدن سوت و خوشحالی به هنگام شب در حالی که فرد ترس بسیار از تاریکی دارد! این امر خود یک رفتار لحظه ای برای تلا فی است. به خود باد انداختن، خود را معتبر نشان دادن و حالت نخوت به خود گرفتن به منظور ترساندن دیگران: درحالی که فرد مایل است هر چه زودتر خود را نجات دهد! این نوع رفتار همانا رفتاری موقعیتی است که به منظور پنهان داشتن احساس حقارت یا احساس گناه اتخاذ می شود. مثال اگر یک مجرم قدیمی و کهنه کار است که به صورت یک تصحیح کننده بی گذشت کلیه خطاها یا یک پیرو آرمان ها و ارزش های اخلاقی به صورت جزمی در می آید.

۳) جبران
این عملکرد که بسیار شبیه تلافی است عبارت است از باطل ساختن اثرات مغشوش کننده یک عقده ضمن ایجاد یک رفتار معکوس موفق و رضایت بخش برای فرد. مثلا کودک ۱۰ ساله ای که از یک عقده حقارت در رنج است و علت آن ضعیف بودن، بیمار بودن یا از لحاظ جسمانی در بین گروه همسن و سال ها توان کمتر داشتن است، تلاش خواهد کرد و از راه جبران به یک برتری ذهنی یا هنری فایق آید و در یکی از این دو زمینه به درخشندگی و کمال آرمانی برسد.

۴) توجیه دفاعی
توجیه دفاعی یا توجیه عقلانی عبارت است از خنثی کردن کامل عقده یا بهتر بگوییم انکار فعالانه آن. یکی از نمونه های مناسب این عملکرد توجیه دفاعی عقده احساس گناه در فرد کمال طلب افراطی است: این فرد برعکس اکثر مردم که به سادگی از خود و از کار خود حتی اگر دلخواه نباشد، راضی می شوند، شخص دقیقی است که به صورت افراطی در پی کمال است. در توجیه عقلانی فرد دیگر از عقده خود رنج نمی برد زیرا آن را انکار کرده

● ویژگی های رفتار عقده ای
واکنش یا رفتار عقده ای دارای خصایص زیر است:
۱) رفتار عقده ای افراطی، حد ناشناس و اغراقآمیز است; بدین معنی که با کوچکترین نشانه ای به راه می افتد. مثلا مرد یا زنی که به یک عقده طردشدگی مبتلا شده است و فرمول تکراری «من طرد شده ام» یا «هیچ کس مرا دوست ندارد» ورد زبان اوست، دارای واکنشی شدید است; یعنی دارای واکنش شدید عاطفی و فاصله گیری خشن از دیگری، فقط به این بهانه که شیوه استقبال شما از وی به هر دلیلی همراه با محبت، خوشحالی و ظواهر مثبت مورد انتظار آن مرد یا زن نبوده است.

۲) خود مختاری عقده ویژگی دیگر واکنش عقده ای است به این معنا که می تواند علیرغم خواست ارادی «من» فرد به حرکت درآید و رفتار او را تعیین کند. یونگ در این زمینه می نویسد: «عقده ها دارای گونه ای خودمختاری بارز هستند و شباهت به موجودات مستقلی دارند که در درون روح ما گونه ای زندگی انگلی را طی می کنند.»

۳) خود شخص نسبت به عقده داشتن خودآگاهی ندارد یعنی نمی داند کدام عقده را دارد مگر در یک صورت و آن هنگامی است که در برخی از موقعیت ها یا شیوه کلی زندگی خود، احساس ممانعت، مزاحمت یا رکود کند.

۴) باید میان عقده و یک عادت تمایز قایل شد. عادات نیز همانند عقده ها به نحوی استقلال پیدا کرده اند و از من ارادی خارج هستند; چنان که جویدن ناخن، وسواس، کندن مو، سیگار کشیدن و... به خودی خود عقده شمرده نمی شوند. عقده فقط در پاسخ به یک موقعیت واقعی پدیدار می شود و یک واکنش «عاطفی و اخلاقی» نسبت به یک موقعیت خاص است. «ناتوانی در تحمل کمترین سرزنش یا کمترین شوخی» نشانه ای از یک عقده است حال آنکه تیک هایی مانند «پلک زدن» از نشانه های داشتن عقده نیستند.

● سرزمین اسرارآمیز عقده ها
هنری مورای فهرستی از عقده ها را معرفی کرده است که به شرح زیر هستند. وی معتقد است این عقده ها نابهنجار نیستند مگر زمانی که به صورت افراطی آشکار شوند و اجازه ندهند که شخصیت به صورت انعطاف پذیر رشد کند:
۱) عقده مهرطلبی دهانی (complx aggression oral):
این عقده ترکیبی از فعالیت های دهانی، تمایلات پذیرا و نیاز به حمایت و حفظ شدن را نشان می دهد. نمودهای رفتاری این عقده شامل مکیدن، بوسیدن، خوردن، نوشیدن، تشنه محبت بودن، همدردی، حفاظت و عشق است.
۲) عقده پرخاشگری دهانی (complx aggression oral):
رفتارهای دهانی و رفتارهای پرخاشگرانه را به صورت توام شامل می شود از جمله گاز گرفتن، تف انداختن، فریاد کشیدن و پرخاشگری زبانی مثل ریشخند و طعنه.
۳) عقده طرد دهانی (Complex rejection oral):
رفتارهایی مثل استفراغ کردن، ایرادی بودن افراطی در مورد غذا، کم خوردن، ترسیدن از آلودگی دهان (مثلا ترس از بوسیدن)، میل به انزوا و اجتناب کردن از وابستگی به دیگران را شامل می شود.
۴) عقده طرد مقعدی (Complex rejection anal): پرخاشگری غالبا بخشی از این عقده است ودر رفتارهای خصمانه و آزارگرانه، بی رحمی، ویرانگری، قشقرق، انداختن و پرت کردن اشیا، شلیک کردن تفنگ و منفجر کردن مواد منفجره نشان داده می شود.
۵) عقده نگهداری مقعدی (Complex retention anal):
در انباشتن، پس انداز کردن و جمع کردن اشیا به صورت وسواسی یا افراطی، پاکیزگی، آراستگی، نظافت، لجبازی و خساست خود را نشان می دهد.
والدین بیش از حد پرتوقع و کنترل کننده که آموزش توالت رفتن را خیلی زود یا خیلی شدید تحمیل می کنند احتمالا موجب شکل گیری این عقده در کودک می شوند.
۶) عقده انزوای ساده:
این عقده به صورت میل به بودن در مکان های کوچک، گرم و تاریک که امن و پرت باشد تجربه می شود. برای مثال فرد ممکن است آرزو کند که به جای اینکه صبح از رختخواب بلند شود، زیر پتو بماند.
افراد دارای این عقده به وابسته بودن به دیگران، منفعل بودن، گرایش داشتن به رفتارهای امن و آشنایی که در گذشته کارساز بوده اند، متمایل هستند.
۷) عقده میزراهی (Complex urethral):
عقده میزراهی که منحصر به نظریه مورای می باشد، به جاه طلبی مفرط، حس تعریف شده عزت نفس، خودنمایی، شب ادراری و خودشیفتگی مربوط می شود. این عقده با اقتباس از مظهر افسانه ای یونان که به قدری به خورشید نزدیک شد که موم نگهدارنده بال های او ذوب شد، گاهی اوقات عقده ایکاروس نامیده می شود. اشخاص دارای این عقده هدف های بلندپروازانه دارند و رویاهای آنها با شکست بر هم می خورد!
به غیر از هنری مورای روانکاوان دیگری نیز به برخی از عقده ها اشاره کرده اند. برای مثال «بودون» به توصیف عقده های زیر پرداخته است:
۱) عقده ادیپ:
عقده ادیپ پیش از هر چیز گرهی در احساسات شدید است، احساساتی که زندگی عاطفی کودک بین ۳ تا ۵ سالگی را تشکیل می دهد و به طور کلی در بردارنده امیال عاشقانه کودک نسبت به ولی جنس مخالف خود از یکسو و رقابت حسودانه همراه با آرزوی مرگ نسبت به ولی هم جنس از سوی دیگر می باشد. نام عقده ادیپ از داستان ادیپ شاه اثر سوفوکل گرفته شده است. این عقده در دختران عقده الکترا نامیده می شود.
از لابه لای تعبیر و تفسیر خلق و خو های تکراری زندگی روزمره، عشق ها و «تعهدات» می توان به شکل بروز یافته این عقده پی برد. مثلا یک فرد پرخاشجوی انقلابی موجودی است که نتوانسته است بر عقده ادیپ خود فایق آید و پرخاشگری خود (که در اصل در مسیر مخالفت با پدرش است) را به پرخاشگری علیه قدرت حاکم بدل ساخته است و این مطلب به منظور به اثبات رساندن خود به عنوان یک قدرت است...
۲) عقده قابیل:
این عقده که صورت بیمارگونه طرد و پرخاش نسبت به موضوعی مزاحم و نامطلوب است، همان عقده حسادت برادری است، عقده ای که به صورت رفتارهای طرد، منع، بی اعتبار ساختن و پرخاش نسبت به هر رقیب واقعی یا فرضی درآمده است.
۳) عقده تخریب:
این عقده تمایل به خراب کردن، ضایع ساختن، کثیف کردن، به هدر دادن و از دیدگاه فرهنگی، خراب کردن و عیب جویی کردن و بی اعتبار ساختن دیگران و عقاید است. این عقده می تواند در حد سادیسم (یعنی لذت بردن از رنج دادن دیگران، صدمه زدن و تنبیه کردن) یا خودآزاری (یعنی لذت بردن از آزارخود در پی چیزی که موجب رنج فرد می شود و خوش آمد از درد کشیدن) پیش رود.
۴) عقده خودنمایی:
شامل میل مفرط به دیدن و دیده شدن، شناختن و دانستن، تحسین و توجه دیگران را تحریک کردن، در جریان اسرار و رموز قرار گرفتن و... می شود.
۵) عقده تولد:
این عقده تغذیه کننده تردیدهایی درباره اصل یک مطلب یا چیز یا هویت است و مبدا تردیدهای شخصیتی است که حتی ممکن است چهره ای روشنفکرانه و تعمیم گرایانه به خود بگیرد و به صورت پرسش هایی درباره منشا پیدایش انسان یا تصورات مربوط به تولد دوباره (مثل تناسخ) در آید.
۶) عقده دیان (Diane):
یا عقده دختری که می خواست پسر باشد: عقده ای که منشا حق طلبی های زنان، طرد زن بودن، مادر بودن، رفتارهای ظریف زنانه و وظایف زنانه است.
● سایر عقده ها
همچنین بسیاری از نظریه پردازان دیگر به توصیف و نامگذاری عقده ها پرداخته اند که در اینجا فقط نمونه هایی از آنها ارائه می شود:
۱) عقده ژوناس (Jonas):
این عقده به معنی گرایش به در امان نگه داشتن خویش است و برگشت خیالی به داخل شکم مادر و پناه بردن به یک حامی به محض آنکه مشکلات اعلام خطر می کنند.
۲) عقده لوهنگرین:
مبنی بر سعی در تامین سعادت دیگران و خانواده خود، ضمن چشم پوشی از لذات زندگی برای خویشتن و سپس با رسیدن به این هدف ناپدید شدن، است. (لوهنگرین قهرمان افسانه ای آلمان بود که دعوت به نجات شاهزاده خانم برابانت می شود. او شاهزاده را از دست دشمنانش نجات می دهد و با او ازدواج می کند. اما از دختر می خواهد که هرگز راز مربوط به اصل او را نپرسد، چون به قول خود وفا نمی کند، لوهنگرین با همان زورق سبدی که به وسیله قویی کشیده می شد، دختر را ترک می گوید).
۳) عقده پرومته (Promethee):
یا عقده ادیپ در عرصه حیات معنوی عبارت است از تمایل به داشتن قدرتی همانند استادان خویش، پی بردن به رمز قدرت آنان و مجذوب خود ساختن آنان، ضمن قبول خطر برانگیختن خشم و انتقام آنها. (پرومته نخستین موجد تمدن جهان به شمار می رود و چون به جای گوشت گاو، استخوان های آن را به زئوس هدیه کرد و آتش را از آسمان ربود و به انسان هدیه کرد، مورد خشم او قرار گرفت).
۴) عقده امپدوکل (Empebocle):
مبنی بر آنکه آتش بزرگترین پاک کننده است و بنابراین این فرض «به آتش انداختن خود» و خودسوزی باعث تغییر مدار دنیایی می شود که می خواهیم «کانون» روشنگر آن باشیم.
۵) عقده ژوکاست (Jocaste):
در بین زنان عبارت است از نیاز به حفظ پسر خود در نزد خویش و خاموش ساختن تمایل به استقلال و تمایل به اثبات مرد بودن پسر خود از طریق محبت افراطی. نتیجه این وضع مردان بزرگسال وابسته ای است که به همسر خویش به چشم مادر خود نگاه می کنند.
۶) عقده کرونو (Kronos):
عقده پدری است که به فرزندانش ستم می کند، با شخصیت خود آنها را خرد می کند یا از استقلال طلبی آنها جلوگیری می کند. این عقده از آن «پدران آزارگر» است.

mahmood بازدید : 84 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

قبل از مطالعه این مقاله باید بدانیم که وستجال به اندام هایی از بدن گفته می شود که بر اساس نظریه داروین، کاربرد آنها در اجداد انسان بوده است و به مرور زمان و تکامل بدن، بدون مصرف باقی مانده اند.

۱۰. آپاندیس کرمی شکل (Vermiform Appendix)

آپاندیس کرم شکل قسمتی از سکوم (روده کور: بخشی از روده بزرگ) می باشد و عضوی است که برای هضم سلولز توسط اجداد انسان گیاهخوار استفاده می شده است. یک هدف بالقوه مطرح شده توسط چارلز داروین این بوده است که آپاندیس برای هضم برگ در پستانداران نخستین مورد استفاده قرار می گرفته است که ممکن است طی تکامل کارکرد خود را ازآنچه در نخستیان داشته، از دست داده باشد.
مدارک و شواهد را می توان در حیوانات گیاهخوار مانند کوآلا مشاهده کرد .سکوم کوآلا بسیار طولانی است، و میزبان باکتری های خاصی را قادر می سازد تا سلولز را تجزیه کنند. اجداد بشر ممکن است بر چنین سیستمی متکی بوده اند و در یک رژیم غذایی غنی از شاخ و برگ درختان زندگی می کردند. هنگامی که انسان ها شروع به خوردن مواد غذایی که به راحتی هضم می شدند، کرد، سکوم برای هضم کمتر لازم شد و جهش ها که قبلا زیان آور بودند دیگر در برابر آن انتخابگر نشدند. این آلل ها شایع تر شدند و سکوم به کوچک شدن خود ادامه دادند. پس از گذشت هزاران سال، سکوم که زمانی بسیار کارآمد بود، به آنچه امروز ما می بینیم، آپاندیس، تغییر یافت. ارگان های مشابه در حیوانات شبیه به انسان ، همچنان به انجام آن عمل خود ادامه دادند، در حالی که سایر حیوانات گوشتخوار به مانند انسان کارکرد آپاندیس آنها کاهش یافت. البته، برخی از تحقیقات حاکی از آن است که آپاندیس ممکن است به محافظت در برابر از دست رفتن باکتری های همزیستی که کمک به هضم غذا می کنند، می پردازد.

آپاندیس کرمی شکل (Vermiform Appendix)

۹. پوست مرغی (Goose Bumps یا chicken skin)

پوست مرغی که اصطلاح پزشکی آن cutis anserina می باشد ، برجستگی هایی بر روی پوست انسان در قاعده موهای بدن می باشد که بطورناخواسته هنگامی که یک فرد احساس سرما و یا تجربه احساسات قوی مانند ترس، وحشت، تحسین و یا تحریک جنسی پیدا می کند، ایجاد می شود. این فرایند نه تنها در انسان بلکه در بسیاری از پستانداران دیگر نیز رخ می دهد که نمونه بارز آن خارپشت است. هنگامی که در معرض تهدید و خطر قرار گیرد تیغه های خود را بالا می برد. پوست مرغی در صورت ظاهر نمی شود.

در واکنش به سرما،در حیوانات دارای پوشش پوست و مو، موهای سیخ شده، هوا را به منظور ایجاد یک لایه عایق به دام می اندازد. این حالت می تواند در پاسخ به خشم یا ترس نیزباشد. موهای سیخ ، به منظور ترساندن دشمن حیوان را بزرگتر به نظر می رساند.

پوست مرغی (Goose Bumps یا chicken skin)
در انسان، آن را حتی می توانید به عنوان یک واکنش به شنیدن خراش ناخن بر روی تخته سیاه ، گوش دادن به موسیقی ترسناک، و یا احساس و یا به یاد آوردن احساسات قوی و مثبت (به عنوان مثال، پس از برنده شدن در یک رویداد ورزشی) مشاهده کنید. از آنجایی که ما تنها تعداد بسیار کمی از موی بدن خود را حفظ می کنیم، رفلکس در حال حاضر هیچ سود شناخته شده ای برای ما ندارد. انسان ها نیز دارای برخی از رفتار های ذره ای و رفلکسی هستند. تشکیل این برجستگی های پوست مرغی در انسان هنگام استرس یک رفلکس وستیجال است. عملکرد خود را در اجداد انسان به منظور بالا بردن موهای بدن، و بزرگتربه نظر رسیدن هنگام مواجهه با خطر ظاهر می شد. موهای برجسته برای به دام انداختن یک لایه اضافی از هوا و گرم نگه داشتن انسان نیز استفاده می شود.

۸. ماهیچه ها (Musculature)

تعدادی از عضلات در بدن انسان تصور می شود وستیجال هستند نظیر ماهیچه پشت سر که به طور معمول به عضلات گوش می پیوندد. این ماهیچه که در جمعیت های مختلف به صورت بسیار پراکنده وجود دارد – اغلب در همه مالزیایی ها ، در ۵۶ درصد از سیاه پوستان، ۵۰ درصد ژاپنی ها، ۳۶ درصد از اروپاییان وجود دارد و در مردم Khoikhoi در جنوب غربی آفریقا و در ملانسیان ها (مجمع الجزایری در اقیانوس آرام، شمال استرالیا) وجود ندارد. در بسیاری از پستانداران غیر انسانی لب فوقانی و ناحیه سینوس با سبیل و یا ریش که یک عملکرد حسی انجام می دهند، همراه است. به طور مشابه عضله لونگوس پالماریس (palmaris longus) در ساعد، ماهیچه پیرامیدالیس (pyramidalis) درشکم و ماهیچه پلانتاریس (plantaris) در پا بی فایده و یا وستیجال در نظر گرفته می شوند.

وضع و ترتیب ماهیچه ها (Musculature)

۷. ارگان Vomeronasal

جوندگان و پستانداران دیگر سیگنال های شیمیایی به نام فرومون ترشح می کنند که حامل اطلاعات در مورد جنسیت خود و یا تولید مثل هستند و رفتار دیگران را تحت تاثیر قرار می دهند. فرومون ها توسط یک سیستم حسی تخصصی ، بنام ارگان vomeronasal (VNO)، که متشکل از یک جفت از ساختارهاست که در آستر مخاط بینی یا سقف دهان است، ترشح می شوند. اگرچه بسیاری از انسان های بالغ چیزی شبیه VNO در بینی خود دارند، دانشمندان علوم اعصاب هیچ تردیدی در رد آن به عنوان یک جزء ندارند. اگر شما در آناتومی ساختار نگاه کنید، هیچ سلولی که مانند سلول های حسی در VNOs دیگر پستانداران است نخواهید دید. شما هیچ فیبر های عصبی که ارگان را به مغز ارتباط می دهد نخواهید دید. شواهدی ژنتیکی نشان می دهد که VNO انسان غیر کارکردی است. تقریبا تمام ژن هایی که گیرنده های سطح سلول را کد گذاری می کنند ، سودوژن هستند و بصورت غیر فعال می باشند. پس چه پاسخی در مورد شواهد گیج کننده که انسان به بعضی از فرومون ها جواب می دهد وجود دارد؟ لری کاتز و یک تیم در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی، دریافتند که علاوه بر VNO، سیستم بویایی در موش نیز به فرومون پاسخ می دهد. اگر چنین موردی در مورد انسان نیز صادق باشد ما هنوز هم ممکن است فرومون ترشح کنیم تا رفتار دیگران را بدون استفاده از VNO برای تشخیص آنها ، تحت تاثیر قرار دهیم.

ارگان Vomeronasal

۶. پلک سوم چشمی (Nictitating Membrane The Third Eyelid)

غشای چشمک زن پلک سوم شفاف یا نیمه شفاف موجود در برخی از حیوانات است که در سراسر چشم برای محافظت و مرطوب نگه داشتن چشم بکار میروند در حالی که همچنان میدان دید را حفظ می کنند. خزندگان، پرندگان، و کوسه های مختلف دارای یک غشای های کامل چشمک زن هستند، در حالی که در بسیاری از پستانداران از جمله انسان ، باقی مانده ذره ای کوچک از غشای موجود در گوشه داخلی چشم وجود دارد که هیچ عملکرد شناخته شده ای ندارد. بعضی از پستانداران، مانند شتر، خرس های قطبی و خوک آبی، همچنین دارای یک غشا کامل چشمک زن هستند که اغلب به نام پلک سوم معروف است.

پلک سوم چشمی غشای چشمک زدن (Nictitating Membrane The Third Eyelid)

۵. استخوان دنبالچه (Coccyx the Tailbone)

استخوان دنبالچه بخش نهایی از ستون مهره میمون است که شامل سه تا پنج مهره جداگانه و یا ترکیب شده (مهره دنبالچه ای) در زیر استخوان خارجی است. در انسان و سایر پستانداران بی دم (به عنوان مثال میمون) استخوان دنبالچه باقی مانده ی دم وستیجال است، اما هنوز به طور کامل غیر قابل استفاده نیست، چرا که اتصالی برای عضلات، تاندون ها و رباط ها می سازد. علاوه بر این، به عنوان بخشی از ساختار سه رکنی تحمل کننده وزن است که به عنوان کمک در نشستن  عمل می کنند. با وجود این استخوان دنبالچه ، یا tailbone، باقی مانده ی یک دم از دست داده، است. همه پستانداران دارای یک دم در یک نقطه از تکامل خود هستند. در انسان، برای یک دوره ۴ هفته ای ، در مرحله ۱۴ تا ۲۲ رشد جنین انسان وجود دارد. این دم در جنین انسان ۳۱-۳۵ روزه برجسته تر می باشد. دنبالچه که در انتهای ستون فقرات قرار گرفته است، کارکرد اصلی خود در کمک به تعادل و تحرک را از دست داده، هر چند که هنوز هم بعضی از عملکردهای ثانویه خود مانند نقطه پیوست عضلات حفظ کرده است.

استخوان دنبالچه (Coccyx the Tailbone)

۴. دندان عقل (Wisdom Teeth)

معمولا هر فردی دارای ۲ دندان عقل در فک بالا ،۲ دندان عقل در فک پایین و در مجموع دارای ۴ دندان عقل است. گاهی به دلایلی از جمله دلایل ارثی، بیماری‌های دوران کودکی (کم خونی، راشیتیسم) ،عدم هماهنگی رشد استخوان فک با اندازه دندان‌ها و … این دندان‌ها در داخل فک نهفته می‌مانند. همچنین ممکن است قسمتی از تاج آن‌ها به طور ناقص در دهان ظاهر می‌شود، که در این صورت به آن دندان عقل نیمه نهفته گفته می‌شود. عدم وجود دندان عقل یک یا چند نمونه از hypodontia است. این دندانها نقش چندانی در جویدن غذا ندارند و با توجه به مشکلاتی که ذکر شد، این دندان ممکن است توسط دندانپزشک از فک خارج شوند. البته خارج کردن بدون دلیل آن به خاطر احتمال آسیب به اعصاب توصیه نمی‌شود. بهترین سن برای خارج کردن دندان عقل از دهان، زیر ۲۰ سالگی است. البته در سنین ۲۰ تا ۴۰ سالگی هم امکان خارج کردن آن‌ها وجود دارد، ولی پس از ۴۰ سالگی کشیدن دندان عقل دشوارتر می‌شود.

دندان عقل (Wisdom Teeth)
پیشینیان ما،‌ آرواره‌های بزرگ‌تری داشتند. بنابراین فضای کافی برای رویش ۳۲ دندان وجود داشت؛ اما امروزه آرواره‌های ما کوچک‌تر شده است، درنتیجه فضای زیادی برای رویش ۳۲ دندان وجود ندارد. پس دندان عقل معمولا نهفته می‌شود و از رویش طبیعی محروم می‌ماند. در واقع از وقتی انسان‌های اولیه آموختند که تکه‌های بزرگ مواد غذایی را با دستشان خرد کنند، ارتفاع استخوانی فک کوتاه‌تر و برجستگی استخوان آرواره کم‌تر شد. به این ترتیب در خیلی از انسان‌های امروزی دندان عقل به دندانی بی‌کاربرد و نهفته تبدیل می‌شود؛ به طوری که گاهی باید به کمک روش‌های جراحی خارج می گردد.
شاید انسان‌های چندین نسل قبل از ما بیش از ۲۳ تا دندان داشته اند،‌ اما با تغییر شرایط محیطی و دگرگون شدن رژیم‌های غذایی و کوچک شدن فک‌ها،‌ امروزه حتی جا برای ۲۳ دندان هم در دهان باقی نمانده است. با تغییر این شرایط، دندان‌هایی به‌نام دندان‌های عقل، مظلوم و فراموش شده و گاهی بی‌جا و مکان مانده‌اند.

۳. گوش خارجی

گوش میمون ماکو (بوزینه‌ ی دم‌کوتاه‌ شبیه‌ انسان‌) و بیشتر میمون های دیگر، دارای عضلاتی بسیار بیشتر از انسان است و در نتیجه دارای توانایی حرکت دادن گوش خود برای شنیدن بهتر تهدیدات بالقوه دارند. انسان و سایر نخستیان مانند شامپانزه با این وجود دارای گوشی هستند که عضلات آن به ندرت تکامل یافته اند و غیر کاربردی هستند، اما با این حال هنوز هم به اندازه کافی بزرگ می باشند تا قابل شناسایی باشند. عضلات متصل به گوش نمی تواند گوش را حرکت دهند، به هر دلیلی، دیگر نمی توان گفت که دارای هر گونه عملکرد بیولوژیکی هستند. در انسان ، تنوعی در این عضلات وجود دارد، به طوری که برخی از افراد قادر به حرکت دادن گوش خود در جهات مختلف هستند، و گفته شده است که ممکن است برای دیگران نیز در صورت تکرار و آزمایشات مکرر ممکن شود. در چنین نخستیان ناتوانی در حرکت دادن گوش عمدتا توسط توانایی در چرخش سر بر روی یک سطح افقی، جبران می شود. عملی که یکبار توسط یک ساختار تامین می شد در حال حاضر توسط ساختار دیگر جایگزین شده است. ساختار بیرونی گوش، همچنین برخی از ویژگی های وستیجال مانند برآمدگی یا دماغه در مارپیچ گوش که به عنوان برآمدگی داروین شناخته می شود، دارد. این ویژگی در حدود ۱۰ درصد از جمعیت یافت می شود. دماغه داروین، و یا برآمدگی، ناهنجاری های جزیی موجود در اقلیت قابل توجهی از مردم است و شکل گره های غضروفی و یا برآمدگی در لبه گوش بیرونی به خود می گیرد.

گوش خارجی

۲. نوک پستان مردان (Male Nipples)

نوک پستان مردان، به عنوان ساختار وستیجال ذکر می شود، و شبیه به ساختارهای وستیجال مثل بقایای استخوان های لگن بی فایده در نهنگ هستند، اما درواقع وستیجال نمی باشند چرا که آنها باقی مانده نوک سینه های های عملکردی مرد در گونه های اجدادی نیستند. نوک پستان در مردان وجود دارد زیرا پیش سازهای نوک پستان در اوایل توسعه جنین انسان، قبل از تمایز جنسی رشد می کنند. بعدها در زندگی این ساختارها به طور کامل در زنان توسعه می یابند. حضور نوک پستان در پستانداران نر معماری ژنتیکی محصول جانبی از نوک سینه ها در زنان است. پس چرا مردان نوک سینه دارند؟ زیرا زنان دارند!!!!!!!!!!!

نوک پستان مردان (Male Nipples)

۱. رفلکس چنگ زنی کف دستی (Palmar Grasp Reflex)

رفلکس چنگ زنی کف دستی ، که درواقع یک ساختار نیست و یک رفتار وستیجال است، در بدو تولد ظاهر می شود و تا پنج یا شش ماهگی ادامه دارد. زمانی که یک شی در دست نوزاد قرار داده می شود و کف دست او را لمس می کند انگشتان دست بسته خواهند شد و آن شیء را چنگ می زنند. این گرفتن قوی اما غیر قابل پیش بینی است، هر چند که ممکن است قادر به پشتیبانی از وزن کودک باشد، آنها همچنین چنگال خود را به طور ناگهانی و بدون هشدار آزاد می کنند. حرکت معکوس می تواند با نوازش پشت یا کنار دست القا شود. رفلکس کف دست به عنوان یک رفتار وستیجال در نوزادان انسان وجود دارد. هنگام قرار دادن انگشت یا یک شیء در کف دست نوزاد، آن شیء را بطور محکم با چنگ می گیرد. برخی از نوزادان (۳۷ درصد با توجه به مطالعه انجام شده در سال ۱۹۳۲) با این حرکت قادر به تحمل وزن خود از روی یک میله هستند.

 رفلکس چنگ زنی کف دستی (Palmar Grasp Reflex)

mahmood بازدید : 50 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (1)

لینارت نیلسون (Lennart Nilsson) دوازده سال از عمر خود را صرف تهیه تصاویری از رشد نوزاد درون رحم کرد. این تصاویر باورنکردنی با استفاده از دوربین های معمولی مجهز به لنز ماکرو و همچنین میکروسکوپ الکترونی گرفته شده است. در این تصاویر مراحل رشد نوزاد از ابتدای لقاح تا کامل شدن جنین و تبدیل به یک نوزاد را می بینیم.

اسپرم در لوله فالوپ (لوله شیپور رحمی)

اسپرم در لوله فالوپ (لوله شیپور رحمی)

 

تخمک

تخمک

 

یه قرار ملاقات... اما نه معمولی!

یه قرار ملاقات… اما نه معمولی!

 

لوله فالوپ

لوله فالوپ

 

دو اسپرم در تماس با تخمک

دو اسپرم در تماس با تخمک

 

اسپرم برنده!

اسپرم برنده!

 

اسپرم

اسپرم

 

روز پنجم-ششم

روز پنجم-ششم

 

روز هشتم. جنین به دیوار رحم چسبده است.

روز هشتم. جنین به دیوار رحم چسبده است.

 

مغز جنین شکل می گیرد.

مغز جنین شکل می گیرد.

 

روز 24ام. بعد از 18 روز قلب شروع به شکل گیری می کند. می دانیم که جنین یک ماه هیچ استخوانی ندارد.

روز ۲۴ام. بعد از ۱۸ روز قلب شروع به شکل گیری می کند. می دانیم که جنین یک ماه هیچ استخوانی ندارد.

 

4 هفته

4 هفته

 

4-5 هفته

4-5 هفته

 

هفته پنجم: تقریبا 9 میلی متر. به وضوح صورت جنین با سوراخ چشم و بینی و دهان مشخص است.

هفته پنجم: تقریبا ۹ میلی متر. به وضوح صورت جنین با سوراخ چشم و بینی و دهان مشخص است.

 

40 روز بعد.

40 روز بعد.

 

40 روز بعد.

هفته هشتم. جنین به سرعت در کیسه رحمی رشد می کند.

 

هفته هشتم. جنین به سرعت در کیسه رحمی رشد می کند.

هفته دهم. پلک ها نیمه باز هستند. در روزهای آتی کاملا بسته خواهند شد.

 

هفته دهم. پلک ها نیمه باز هستند. در روزهای آتی کاملا بسته خواهند شد.

هفته شانزدهم. جنین از دست هایش برای شناخت محیط پیرامونش استفاده می کند.

 

هفته شانزدهم. جنین از دست هایش برای شناخت محیط پیرامونش استفاده می کند.

شبکه ای از رگ های خونی را مشاهده می کنید. در واقع بدن در حال ساخت استخوان است و این رگ ها تغذیه کننده استخوان بدن خواهند بود.

 

شبکه ای از رگ های خونی را مشاهده می کنید. در واقع بدن در حال ساخت استخوان است و این رگ ها تغذیه کننده استخوان بدن خواهند بود.

هفته هجدهم. ابعاد تقریبا ۱۴ سانتی متر. اکنون می تواند صدا های بیرون را درک کند.

 

هفته هجدهم. ابعاد تقریبا 14 سانتی متر. اکنون می تواند صدا های بیرون را درک کند.

هفته نوزدهم.

 

هفته نوزدهم. هفته بیستم. تقریبا 20 سانتی متر. موهای پشمالویی بر روی سر و صورت نوزاد ایجاد می شود. این موها را با نام لانوگو (lanugo) می شناسند.

هفته بیستم. تقریبا ۲۰ سانتی متر. موهای پشمالویی بر روی سر و صورت نوزاد ایجاد می شود. این موها را با نام لانوگو (lanugo) می شناسند.

 

هفته بیست و چهارم

هفته بیست و چهارم

 

هفته بیست و ششم

هفته بیست و ششم

 

6 ماه بعد. جنین کامل شده و نوزاد آماده ترک رحم می شود. در این زمان جنین به سمت پایین می چرخد تا راحت تر بتواند خارج شود

6 ماه بعد. جنین کامل شده و نوزاد آماده ترک رحم می شود. در این زمان جنین به سمت پایین می چرخد تا راحت تر بتواند خارج شود

 

هفته 36 ام. نوزاد چهار هفته دیگر دنیا بیرون را خواهد دید.

هفته ۳۶ ام. نوزاد چهار هفته دیگر دنیا بیرون را خواهد دید.

mahmood بازدید : 54 جمعه 27 مرداد 1391 نظرات (0)

نشانه های بیماری را از ناخن هایتان دریافت کنید

اگرچه تغییرات ناخن همراه با بسیاری از شرایط ممکن است متغیر باشد، این تغییرات به ندرت اولین علامت برای بیماریست و بسیاری از ناهنجاری های ناخن بی ضرر هستند مثلا همه افراد با ناخن سفید همیشه مبتلا به هپاتیت نیستند اما اگر شما در مورد ظاهر ناخن های خود به سوال جدی برخورد کردید حتما با یک متخصص پوست مشورت کنید.

به گزارش سلامت نیوز گاهی اوقات با افزایش سن ناخن ها بسیار رنگ پریده یا سفید میشوند. اما می تواند نشانه ای از یک بیماری جدی هم باشد، مانند:
• کم خونی
• نارسایی احتقانی قلب
• بیماری کبدی
• سوء تغذیه

ناخن سفید
اگر ناخن ها سفید باشد و با حلقه ای از رنگ تیره احاطه شده، می تواند نشانه ای ازمشکلات کبدی مانند هپاتیت باشد. در این تصویر، شما می توانید ببینید انگشتان نیز زردی دارند که همین یکی دیگر از نشانه ای از مشکلات کبدی است.

ناخن های زرد
یکی از شایع ترین علل ایجاد ناخن های زرد عفونت های قارچی است. با بدتر شدن اوضاع عفونت بستر ناخن ممکن است به عقب رانده شود و ناخن ها ضخیم شده و فرو ریخته شود. در موارد نادر، ناخن های زرد می تواند نشان دهنده یک بیماری جدی مانند بیماری تیروئید شدید، بیماری ریوی، دیابت یا پسوریازیس باشد.

ناخن مایل به آبی
ناخن ها با رنگ مایل به آبی می توانند به معنای این باشد که بدن اکسیژن کافی دریافت نمی کند. این می تواند نشان دهنده عفونت در ریه ها، مثل ذات الریه باشد. اندکی رنگ مایل به آبی هم ممکن است دیابت را نشان دهد.

ناخن مواج
سطح ناخن موج دار و یا حفره دار میتواند نشانه های اولیه پسوریازیس و یا آرتریت های التهابی باشد. تغییر رنگ ناخن مشترک است؛ پوست زیر ناخن قهوه ای مایل به قرمز به نظر می رسد. پسوریازیس یک بیماری پوستی است که در ناخن شروع می شود.

ناخن های ترک خورده
خشکی، شکنندگی ناخن ها که دائما ترک ترک شده اند با بیماری تیروئید در ارتباط است. البته اگر با رنگ زرد همراه شود احتمال دارد به علت یک عفونت قارچی باشد.

ناخن پف آلود
اگر پوست اطراف ناخن، قرمز و پف کرده به نظر برسد، به عنوان التهاب ناخن شناخته شده است و شاید در نتیجه لوپوس و یا یکی دیگر از بیماری های بافت همبند ناخن باشد.

خط تیره زیر ناخن
خطوط تیره زیر ناخن باید در اسرع وقت مورد بررسی قرار گیرد. آنها گاهی اوقات به ملانوم، خطرناک ترین نوع سرطان پوست ایجاد می شود.

ناخن کنده شده
گاز گرفتن ناخن ها ممکن است چیزی بیش از یک عادت قدیمی باشد اما در برخی موارد نشانه اضطراب است که می توانند از درمان سود ببرند. ناخن جویدن و کندن آن به اختلال وسواس ارتباط دارد. اگر شما نمی توانید اینکار را متوقف کنید حتما از یک دکتر کمک بگیرید.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 50
  • بازدید کلی : 3,605